واژه نامه دوزبانگی
واژه نامه ها
کسی که توانایی وی در زبان دوم به دلیل استفاده بیشتر، روز به روز رشد می کند و تقویت می گردد
مترادف ها: دوزبانه صعودی,دوزبانه غالب
دوزﺑﺎﻧﻪ ﻫــﺎى اﻓﺰاﯾﺸــﻰ ﻓﺮآﯾﻨــﺪ ﻣﺜﺒﺖ را ﻃــﻰ ﻣﻰ ﮐﻨﻨﺪ. واژه دوزﺑﺎﻧﮕﻰ اﻓﺰاﯾﺸــﻰ را ﻟﻤﺒــﺮت ﺑﺮاى ﺷــﺮاﯾﻄﻰ ﺑﻪ ﮐﺎر ﺑﺮد ﮐــﻪ زﺑﺎن اول ﮐﻮدﮐﺎن از ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮ اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻏﺎﻟﺐ و داراى ﺟﺎﯾﮕﺎه اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ بودند و در ﺧﻄﺮ از ﺑﯿﻦ رﻓﺘﻦ ﯾﺎ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻨﻰ ﺗﻮﺳﻂ زﺑﺎن دوم ﻧﺒﻮدﻧﺪ. بیکر می گوید: زﻣﺎﻧﻰ ﮐﻪ زﺑﺎن دوم دوزﺑﺎﻧﻪ در ﺣﺎل رﺷﺪ ﺑﺎﺷﺪ آن را دوزﺑﺎﻧﻪ ﺻﻌﻮدى ﯾﺎ غالب می گویند
مالکیت گروهی دو زبان را دوزبانه اجتماعی می نامند. در دوزبانه فردی، فرد دوزبانه است، اما در دوزبانه اجتماعی، اجتماع دوزبانه هست.
یادگیری همزمان دو زبان از زمان تولد یکی از دیگر انواع دوزبانگی است.
این وضعیت بیشتر در خانواده هایی دیده می شود از دو ملیت مختلف هستند و هر یک به زبان مادری خود با کودک حرف می زنند.
روش یک والد-یک زبان و زبان اقلیت در خانه از جمله این روش هاست.
در روش اول مادر و پدر هر یک به زبان مادری خود با فرزندشان حرف می زنند. در روش دوم، زبان اقلیت در خانه توسط همه اعضای خانواده به کار می رود و زبان اکثریت در جامعه و در حضور دیگران مورد استفاده قرار می گیرد.
در دوزبانگی نا هم پایه فرد هر دو زبان را می داند اما تنها بر یکی تسلط کامل دارد.
در دو زبانگی نا هم پایه الگو های زبان مادری همواره در هنگام صحبت کردن به زبان دوم بروز می کند و فرد زبان دوم را با لهجه ی زبان مادری صحبت می کند.
یکی از انواع دوزبانگی حالتی است که حد وسط محسوب می شود.
در این حالت، شخص به زبان دوم تنها به صورت کتبی یا شفاهی مسلط است اما نمی تواند به آن حرف بزند.
یکی از دیگر انواع دوزبانگی زمانی است که کودک هنوز در حال محکم کردن پایه های زبان اول خود است که یادگیری زبان دوم را آغاز می کند.
آشنایی به صورت شفاهی با یک زبان و به صورت شفاهی و کتبی در زبان دیگر
در این حالت زبان دوم بر زبان اول تاثیر منفی می گذارد.
هر چه تسلط فرد در زبان دوم بیشتر می شود، مهارت او در زبان اول کاهش می یابد.
زمانی که فرد هم به گونه ی شفاهی و هم گونه ی کتبی مسلط باشد و از چهار مهارت گفتن ،گوش دادن ،خواندن و نوشتن استفاده کند.





Persian
English
Arabic



